بنام آنکه همیشه هست
گفتند : دختری و نوشتند (جای کشت )
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
گفتم : وجود من چو وجودت هم او سرشت. . .
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
گفتند : هیس !
هیچ مگو دخت بد سرشت !
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
تو بهر زایشی و جز این نیست خط نوشت
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
من تشنه ی دریدن تو ای حریم زشت !
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
گفتند : مرتدم
و نوشتند بی سرشت !
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
آغوش مرگ مرا غــــــــایت بهشت
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
چون مهر داغ بین دو ابروی سرنوشت
دوشیزگی چه بود که در طالعم نوشت. . !
دیبا سحرانگیز
اتاق کوچک و امن بامداد چهارشنبه ساعت : ۲:۴۱
۱۰ / بهمن / ۱۳۸۶