(احساس می کنم که تنم ساده می شود
در ازدیاد نمایاندن و وفور بیان )
احساس بی حیا به تنم چیره می شود
من غرق خواهشم . . . و تو در وحشتی نهان
من عاشق و یله به هوای وجود عشق
تو فکر شرم من . . . که مبادا نمانده آن
ذهنت ز انحنا به خطوط شکن رسید
من نیز در میانه ذهنت ؛ به سان آن .
دوشنبه ۱۳.آبان.۱۳۸۷ ساعت : ۶:۰۰ بعدازظهر
تنها جایی که آرام می نشینم و گوش می دهم.
هیچ وقت نمی تونم درباره شعرات نظر بذارم
موفق باشید
احساس می کنم آنچه را که نمی گویی(این را ثابت کردم.نه؟!)
واقعاٌعالی بود
salaam
man hoozoore khodamo elaam mikonam ((;
khoobi khanoomi? in khodeti ?
chi zehne to ro mishkane begoo man khodam beshkanamesh!
sheret khaili ghashang bood azizam
man taze fahmidam manzooret az site man chi bood((:
in site shoma faghat chera alamatash chapaki miree!??
احساس میکنم که تنم ساده می شود
به دل نشست...
سلام! ببخش که نتونستم بار قبل بیام!
حسابی سرم شلوغ هست! کار و درس و در کنارشون زندگی خیلی مشکله!
تعبیر "احساس بی حیا" فوق العاده بود! خیلی قشنگ بود ....
خوش باشی جوان :)
ممنون دیبای عزیز
بتهون و شوپن را آشتی دادم
با دکتر رضا کیاسالار به روزم